قیام خونین 29 بهمن تبریز: آتشی که در بشکه باروت افتاد...
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شهیدانی که در آن صبح سرد 29 بهمن 56 در خیابانهای تبریز، غریبانه به خون غلطیدند، شاید نمی دانستند پیشتازان آزادی ملتی شده اند و شفق سرخ خونشان طلایه دار فجری است که کمتر از یکسال بعد، در 22 بهمن 57، صبح امید را در طلعت طلوع آفتاب روح الله بر آسمان شب زدهی ایران، انفجار نور شد.
اهمیت این واقعه تاریخی در کنار قیام خونین 19 دی قم، چنان است که مقام معظم رهبری، همهساله این روز را تبدیل به یکی از برنامههای ثابت خود نموده و به دیدار با مردم شریف این خطهی قهرمان خیز و غیورپرور، اختصاص میدهند. قیام 29 بهمن از پس 19 دی، ضربه بزرگی به حیثیت و اقتدار نظام ستمشاهی بود و آتشی در خرمن خودکامگی انداخت و موجب سرایت دامنه اعتراضات به همه شهرها شد. تبریز، این بار هم پس از هفتاد و چندسال و دوباره همچون جنبش مشروطیت و قیام ثقه الاسلام تبریزی علیه تجاوز امپراطوری روس، پیشتاز و پرچمدار قیام ملی بر علیه استبداد و استعمار شده بود.
زمینهها و ریشههای قیام تبریز
1 – قیام 19 دی قم و تبعات داخلی و خارجی آن
پس از انتشار مقاله موهن 17 دی 56 روزنامه اطلاعات در اهانت به ساحت مرجعیت و شخص امام راحل(ره)، که از موضع غرور و تفاخر ناشی از اعلام پشتیبانی کامل و بی قید و شرط رئیس جمهور وقت آمریکا طی سفر چندروز پیش خود به ایران در حضور شاه انجام شد و ایران را جزیره ثبات خاورمیانه خواند، مردم قم، سد را شکستند و سیل خشم و نارضایتی و سرخوردگی مردم که از 15 خرداد 42 در سینه ها فروخفته و پاسخی جز داغ و درفش نیافته بود، به راه افتاد. سرکوب و کشتار قیام قم، تبعات وسیعی داشت. چه در داخل، موج محکومیت بیسابقهای شکل گرفت. در سطح جهانی هم همه دانستند که اقتدار نمایشی رعب آور رژیم که با کمک سرکوب شدید و بیرحمانه هر صدا و حرکت مخالف و هر نشان از اعتراض و در سایه اختناق شدید پلیسی و امنیتی برقرار بود، فروریختنی است و اوضاع ایران، آنقدرها هم آرام و شهر، امن و امان نیست! این واکنشهای گسترده به حادثه 19 دی چنان بود که حتی مرجع تقلیدی چون آیت اللهالعظمی شریعتمداری را نیز که مشهور به میانه روی و محتاط بودن و برخورد مسالمت آمیز بود، به صدور اطلاعیه شدیداللحنی در روز 25 بهمن 56 و اعلام عزای عمومی و تعطیل حوزه های علمیه سراسر کشور بمناسبت اربعین شهدای قم واداشت:
«فرا رسیدن چهلمین روز حادثهی خونین حوزهی علمیهی قم را بار دیگر به عموم مسلمانان تسلیت میگوییم. چهل روز از فاجعهی بزرگ عاصمهی روحانیت شیعه و مرکز تشیّع جهان میگذرد. فاجعهای که در آن خانوادههایی را داغدار کردند و مسلمانها را عزادار ساختند. هنوز زخمها و جراحات دلخراش این حادثه التیام نیافته و مصیبتهای وارده تخفیف پیدا نکرده است. هنوز هیچگونه تدارک و جبرانی به عمل نیامده و عاملین این جنایت وحشتناک تعقیب و محاکمه نشدهاند. و إلیَ اللهِ المُشتَکیَ و إنَّما أشکُوا بَثِّی و حُزنِی إلیَ الله. لذا بدین مناسبت روز شنبه دهم ربیعالاول 1398 هجری را به عنوان اربعین این مصیبت بزرگ، روز عزای عمومی اعلام میکنیم و در این روز حوزههای علمیه برای بزرگداشت خونهای به ناحق ریخته شده و شرکت در مجالس ترحیم و همدردی با بازماندگان حادثه تعطیل خواهد بود. انتظار داریم که عموم مسلمانان در برگزاری مراسم مزبوره کمال متانت و آرامش را مراعات نمایند. از خداوند قادر متعال نصرت اسلام و مسلمین را مسئلت داریم.»
2 – پیشتازی مردم تبریز در اقامه عزای شهدای اولین قیام
از میان شهرهای متعددی که در خصوص برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثهی 19 دی ماه قم، اقدام و با برپایی تظاهرات، خشم و نارضایی خود را نسبت به حکومت و اعمال ظالمانه آن ابراز کردند، شهر تبریز شرایطی کاملاً متفاوتی داشت. از دو روز پیش از موعد مقرر، برگههای اعلامیه به همت پیروان معتمد و معتقد به روحانیت مبارز تبریز، به واسطهی حساسیت و پیگیری فوقالعادهی ساواک، در خارج از محیط شهر تبریز تکثیر و به شکل گستردهای در سطح شهر و حومه و حواشی آن توزیع شد. نیروهای امنیتی ساواک و مأموران شهربانی، در طول این دو روز 14 نفر را در تبریز و 5 نفر دیگر از این مبلغان را در حوالی این شهر دستگیر و به زندان شهربانی منتقل کردند. حلقه پیوندی به وسعت حوزه تا دانشگاه و بازار تا کلیه اصناف، نشان از اراده و تشکل انقلابی مردم این شهر داشت. دانشگاه «آذرآبادگان» تبریز در کنار حوزه های علمیه این شهر، نقش مهمی در شکل گیری قیام داشتند. روحیه مذهبی و غیرت و تعصب دینی مردم تبریز هم بر این خشم و نارضایتی افزود و سراسر شهر، آماده یک حرکت بزرگ شد.
3 – روش سرکوبگرانه ساواک و شهربانی و استانداری تبریز در برخورد با مردم
یکی از عوامل گسترش سریع دامنه نارضایتی و تشدید تنش و تشنج در تبریز در روز 29 بهمن، خبط و خطای سپهبد «اسکندر آزموده» استاندار آذربایجان، شدت عمل ماموران ساواک و برخورد تحقیرآمیز «سرگرد حق شناس» رئیس کلانتری 6 بازار در تبریز بود که با رفتار و روحیه سرکوبگرانه و ستیزه جویانه، هرگونه راه مصالحه و مسالمت بین مردم و قوای حکومتی را بستند و با باز گذاشتن دست ماموران امنیتی و ساواک و به شهادت رساندن 14 تن و زخمی نمودن دهها نفر از معترضان، مسیر اعتراضات را به سمت گسترش دامنه بحران سوق دادند. رفتار ژاندارمری و شهربانی تبریز در این حادثه، یکی از بزرگترین مصادیق بی توجهی به خواست مردم و برخورد از موضع متکبرانه و مستبدانه و تحقیرآمیز بود که خشم مردم را برانگیخت و بنزین بر آتش ریخت.
شروع حادثه با اولین شهید: «محمد تجلا»
مهمترین حادثه، در صبح این روز، در مقابل مسجد «میرزا یوسف مجتهدی» اتفاق میافتد. در حدود ساعت 09:00 صبح، اهالی، کسبه، کارگران، طلاب، روحانیون و تودههای مردم در ابتدای بازار جمع شده، به قصد مسجد میرزا یوسف حرکت میکنند؛ لکن در برابر مسجد، با تجمع و موضعگیری مأموران شهربانی و نیروهای انتظامی به فرماندهی سرگرد حقشناس مواجه میشوند. هنگامی که مشهدی محمد، کفشدار مسجد قصد باز کردن درب مسجد را میکند، سرگرد حقشناس شخصیت منفوری که در سرکوب قیام خونین 15 خرداد 1342 دست داشت و به شدت مورد لعن و نفرین مردم آزادهی تبریز بود، اجازهی بازگشایی درب مسجد را نمیدهد و صحن قدسی مسجد را «طویله» خطاب کرده، حاضرین را از ورود به این مکان مقدس باز میدارد. در این حین، جوانی انقلابی به نام محمد تجلاّ که از برخورد توهینآمیز حقشناس خشمگین شده، پاره سنگی به جانب او پرتاب میکند، اما پس از این اقدام، هدف گلوله قرار میگیرد و به شهادت میرسد. در پی این حادثه و با شلیک تیر هوایی و نیز حملهی مأموران شهربانی به تجمعکنندگان، معترضان نیز در دفاع از خود، با پلیس درگیر شده، از بازار خارج و در خیابانهای اطراف پراکنده میشوند. جمعیت آزرده و خشمگین، نخستین پاسگاه پلیس را در حوالی بازار مورد حمله قرار میدهند و شیشههای آن را فرو میریزند و خودرو و موتورسیکلتهای مربوط به آن را به آتش میکشند. پس از شروع درگیری از مقابل مسجد میرزا یوسف، جمعیت در سطح شهر و در خیابانهای فردوسی، شهناز شمالی، کوروش کبیر، دارایی، دانشسرا و امین که در محدودهی بازار قرار دارند، از این طریق اعتراضات و درگیری با نیروهای امنیتی و انتظامی در بخش وسیعی از شهر تبریز گسترش مییابد.
گفت اگر فردا تیر خوردم این کتابهایم را بدهید مسجد!
محمد تجلا، اولین شهید قیام تبریز بود. او در سال ۱۳۳۵ در اردبیل به دنیا آمد. نام خانوادگی او «زنوزی عراقیان» بود که به دلیل مراقبتهای فراوان ساواک مجبور به تغییر نام دوم خود شد. در سالهای ۵۶ - ۱۳۵۵ بین قم و تبریز در رفت و آمد بود. با خود اعلامیه می آورد و پس از تکثیر پخش می کرد. وی هنگام شهادت ۲۲ سال داشت و دانشجوی رشتۀ مهندسی بود. مادر شهید می گوید: «صبح وضو گرفت و به مسجد رفت. بعد از صبحانه هم با دوچرخه اش بیرون رفت و ساعتی بعد برگشت. از او پرسیدم که کجا بوده و او گفت که رفته بودم اعلامیه بچسبانم. به من گفت: شهر کاملاً تعطیل است و به اهل خانه سفارش کرد که امروز ممکن است شلوغ شود، سعی کنید از خانه خارج نشوید. همه مدارک و شناسنامه اش را به من سپرد و از خانه بیرون رفت.» پیکر شهید محمد تجلا به صورت ناشناخته در گورستان امامیه تبریز به خاک سپرده شد، اما پس از یک ماه با اجازه آیت الله قاضی طباطبایی نبش قبر و شناسایی شد. محمد تجلا شب قبل از شهادتش، به گفته مادر: «همه کتابهایش را وقف مسجد کرد و به من گفت: اگر فردا تیر خوردم این کتابها را در کتابخانه مسجد بگذارید تا همه استفاده کنند. ما تعجب کردیم...»
و تبریز پس از شهادت «محمد تجلا» یکسره آتش شد...
جنازه محمد تجلا روی دستها قرار گرفت و فریاد لا اله الا الله بالا رفت. مردم از مقابل مسجد قزلّی شروع به حرکت کردند. هر لحظه به تعداد تشییع کنندگان افزوده میشد. جمعیت به سمت اول خیابان فردوسی کشیده شد. نخستین شعار را دانشجویان سر دادند: درود بر خمینی. بعد از موتورسیکلت واژگون شده پلیس راهنمایی و رانندگی که در آتش سوخت، جیپ سرگرد نظری در محاصره مردم قرار گرفت و «از جیپ که پیاده شد مردم ماشین او را آتش زدند. سرگرد پا به فرار گذاشت. فرار او مردم را جریتر کرد.»
به شهادت یکی از ناظران: نخستین بانکهایی که شیشه شان شکسته شد در خیابان فردوسی بود؛ و بعد خیابان دارایی و با پخش شدن مردم خیابانها و نقاط دیگر: «آمدیم تو دارایی. در خیابان دارایی بانکهای زیادی هست. دیدیم دست نخورده مانده. مردم را با لا اله اله الله و گفتن تکبیر تهییج کردیم. آنها هم شیشه های بانکها را شکستند. عکس شاه را می آوردند پایین، لگد می کردند و می شکستند. آنهایی که آتش زدنی بود آتش می زدند تا ته این خیابان هرچه بانک بود رفت هوا. از آنجا آمدیم مرکز شهر. » (خرقانیان) «مردم ریختند تو بانکها و عکسهای شاه را که آن بالا زده بودند انداختند پایین. یادم می آید آقای حجت خالقی که دبیر دبیرستانهای زنجان است اولین کسی بود که رفت بالا و عکس شاه را آورد پایین. » و به نقل از شاهدی دیگر: «در خیابان پهلوی و چهار راه شهناز، سینماها و مشروب فروشی های زیادی واقع شده بود. در این نقطه هم تمام مکانهایی که از نظر مردم مرکز فساد شمرده می شد مورد حمله قرار گرفت. با نگاهی گذرا به مراکزی که مورد تعرض مردم قرار گرفتند می توان به ماهیت تظاهراتی که در این روز تبریز را در بر گرفت پی برد»
ساواکیها، در آمبولانس را باز میکردند و مردم را به رگبار میبستند!
شمار کسانی که تا ظهر روز بیست و نهم به شهادت رسیدند شش تن بود. به گفته شاهدان – به احتمال زیاد – کسی توسط ارتش به شهادت نرسید و همه کسانی که گلوله خوردند توسط مأموران ساواک و شهربانی مجروح یا شهید شدند و شاید سهم نیروهای امنیتی در کشتار این روز بیشتر از شهربانی بود. به نقل از شاهدان: «آن روز هر شهیدی داشتیم توسط ساواک به شهادت رسید. سربازان تیر مستقیم نزدند. » و شاهد دیگری میگوید: «ساواکی های نامرد، بیشتر مردم را شهید کردند. اینها سوار ماشینهای شخصی بودند. به جایی که میرسیدند و میدیدند خیلی شلوغ است، بانک را آتش میزدند یا ادارات را، سر اسلحه را میدادند بیرون و به طرف مردم تیراندازی میکردند. » و در روایتی دیگر:« تعدادی از مردم نیز هنگام محاصره کلانتریها تیر خوردند. نیروهای شهربانی از داخل کلانتریها مردم را هدف قرارمی دادند. ساواکیها، این لامذهبها توی آمبولانس نشسته بودند. یکهو در آمبولانس را باز میکردند و مردم را به رگبار می بستند!» غیر از شش شهید روز بیست و نهم، هشت تن از مجروحان نیز طی چند روز بعد به شهادت رسیدند. برخی از خانواده ها جنازه شهیدان خود را در بیمارستان یافتند که در مقابل آن مأموران از خانواده ها پول تیر و پول شیرینی گرفتند! برخی از شهدا هم توسط عوامل رژیم دفن شدند و پس از گذشت نزدیک به یک ماه به خانواده هایشان اطلاع داده شد. تقریباً همه خانواده ها در خفا و بصورت پنهانی برای عزیزان از دست رفته خود عزا گرفتند.
امام: زنده باشند مردم تبریز!...
و پیام پرشور امام از تبعیدگاه نجف به مردم قهرمان تبریز پس از این قیام خونین:
«زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز، که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوه گویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صد درصد مخالف است «انقلاب سفید شاه و ملت» می نامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمِرین را نجات دهنده کشور می شمارند. من الآن که مشغول نوشتن این غمنامه هستم، نمی دانم که به برادران عزیز تبریزی ما چه می گذرد. آیا شاه به جنایات خود- و لو موقتاً- خاتمه داده است یا نه؟ آیا می خواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سرکوبی کند که نفسها قطع شود؟ لکن باید بداند که دیر شده؛ ملت ایران راه خود را یافته و از پای نمی نشیند تا جنایتکاران را به جای خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از این دودمان سفاک بگیرد»
رهبر معظم انقلاب: خدای متعال به قیام 29 بهمن تبریز برکت داد تا رسید به 22 بهمن
«مردم تبریز وظیفه را بهنگام شناختند و به وظیفه بهنگام قیام کردند. اهمّیّت قضیّه این است که ما یک وظیفهای را که احساس میکنیم، اوّلاً در وقت خودش احساس کنیم و نگذاریم بگذرد، بعد، همان وقتی که احساس کردیم، به وظیفه قیام کنیم؛ مثل ماجرای توّابین نشود؛ توّابین به کربلا نیامدند، بعد قیام کردند، همهی آنها هم به شهادت رسیدند، امّا کو؟ تأثیری در تاریخ نگذاشتند، چون بوقت قیام نکردند؛ آن وقتی که باید میآمدند، نیامدند؛ باید روز عاشورا در کربلا میبودند، نبودند. حادثهی تبریز با احساس وظیفه، بهنگام و در لحظه اتّفاق افتاد و قیام هم در لحظه اتّفاق افتاد، این بود که خدا برکت داد؛ وقتی اینجور قیام کنیم، این قیام برکت دارد، خدای متعال به این قیام برکت میدهد، و برکت داد و همینطور آمد تا رسید به بیستودوّم بهمن...»