آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۳۱۶
۱۲:۳۴

۱۴۰۴/۰۴/۳۱

حامد، مهسا و میلان؛ خانواده‌ای که همه‌چیزشان را فدای وطن کردند

حامد صابر، کارمند خوش‌نام اداره بنادر و دریانوردی هرمزگان، در همراهی با خانواده‌اش برای شرکت در مراسم هفتم خواهرزاده‌اش، شهید محمدرضا صدیقی صابر، به زادگاه مادری‌اش بازگشته بود. اما در دومین حمله دشمن صهیونیستی به این خاندان، او، همسرش مهسا احمری، و پسر ۱۲ ساله‌شان میلان، به شهادت رسیدند.


به گزارش نوید شاهد گیلان، در عصری که جهان باید بیش از هر زمان دیگری به امنیت و کرامت انسانی بیندیشد، هنوز رژیمی وجود دارد که مرگ را سیاست رسمی خود قرار داده و حمله به غیرنظامیان را ابزار تحقق اهدافش می‌داند. جمعه‌ای که می‌توانست برای خانواده‌ صدیقی صابر، فرصتی برای گردهم‌آمدن و تسلی‌خاطر باشد، با حمله موشکی رژیم صهیونیستی به شهر آستانه‌اشرفیه، به یکی از تلخ‌ترین روزهای تاریخ این شهر بدل شد؛ روزی که بوی خاک و خون، جای عطر فاتحه را گرفت.

حامد، مهسا و میلان؛ خانواده‌ای که همه‌چیزشان را فدای وطن کردند

در میان شهدای این حمله وحشیانه، نام مردی دیده می‌شود که از سواحل آفتابی جنوب کشور، دل به جاده زده بود تا در کنار خانواده داغدارش باشد. حامد صابر، کارمند ۳۹ ساله اداره بنادر و دریانوردی هرمزگان، به همراه همسرش مهسا احمری و پسر ۱۲ ساله‌شان میلان، برای شرکت در مراسم یادبود خواهرزاده شهیدش، محمدرضا صدیقی صابر، راهی آستانه‌اشرفیه شد؛ غافل از آنکه مقصد این سفر، نه یک مجلس تسلیت، بلکه بهشت ابدی است.

محمدرضا، نوجوانی که تنها چند روز پیش در پی حمله ناموفق به پدر دانشمندش ـ از نخبگان هسته‌ای ایران ـ به شهادت رسیده بود، هنوز هفت روز از پروازش نگذشته بود که مجلس یادبودش به هدف حمله‌ای دیگر تبدیل شد. رژیم صهیونیستی که در سال‌های اخیر، بارها از ترور فرماندهان مقاومت و دانشمندان هسته‌ای به عنوان ابزاری برای مهار پیشرفت ایران استفاده کرده، این بار یک مجلس سوگواری ساده را نشانه گرفت؛ حمله‌ای کور که ۱۲ نفر از اعضای این خانواده را به شهادت رساند.

این جنایت نه‌فقط دل آستانه‌اشرفیه، بلکه دل مردم ایران را سوزاند. در هیاهوی سرد و خاموش رسانه‌های غربی، پیکرهای در خون‌نشسته‌ی خانواده‌ای سه‌نفره، معنای واقعی مظلومیت را فریاد زدند؛ مظلومیتی که دشمن می‌کوشد در لفافه‌های امنیت ملی و دروغ‌های دفاعی پنهانش کند.

اما این پایان ماجرا نیست. تصویر آرام حامد، نگاه مهربان مهسا و لبخند کودکانه میلان، حالا بر سنگ‌مزارهای تازه حک شده‌اند و یادشان در حافظه‌ ملی ایران، جاودانه خواهد ماند.

ایران، برای آن‌ها می‌گرید؛ برای کودکی که فرصت نوجوانی را نیافت، برای مادری که رؤیاهایش را ناتمام بردند، و برای پدری که با غیرت و شرافت، در میانه‌ سوگ، جان خود را نثار وطن کرد.

وطن، اما شما را فراموش نخواهد کرد. خون پاکتان سندی است بر مظلومیت این ملت و رسوایی همیشگی رژیمی که جز کشتار، راهی نمی‌شناسد.


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه