برگی از خاطرات دفاع مقدس
«پس از نماز مغرب و عشاء طوفان خیلی شدیدی شد و یک بارانی هم گرفت. خیلی هم حالت وحشتناکی داشت. طوفان بهحدی شدید بود که قوطیهای کنسرو را با خودش میبرد و تقتق صدا میکرد. هوا مقداری بعد از باران خنک و لطیف شد. برای عملیات آماده شدیم. به شکل ستونی به ما مأموریت داده بودند و جناح راست را ما باید تأمین میکردیم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمنده «ولیالله محمدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۷۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
«دخترم نیز با یک شور و حال خاصی لوله جاروبرقی را به دست میگرفت، میایستاد و قرآن میخواند. چهره مصطفی در آن لحظه دیدنی بود که چگونه با وجد و اشتیاق به فاطمه نگاه میکرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصطفی حقشناس» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
مسابقه کتابخوانی «به طراوت باران» که به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد گرامیداشت هفته دفاع مقدس در سطح ملی برگزار گردید تا 13 آبان تمدید شد.
کد خبر: ۵۷۵۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
کتاب «سکوت خنده ها» روایت خاطراتی از همسر یک آزاده دفاع مقدس به قلم مریم ماهی از سوی نشر شاهد به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۵۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸
توسط نشر شاهد منتشر شد
کتاب «نبرد آخر» خاطرات آزاده و جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس «محمد سلطانی»، به قلم «بتول میرزائی» از سوی «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶
ناشران فعال در حوزههای دفاع مقدس و مقاومت میتوانند از ۲۴ تا ۲۸ شهریور ماه ۱۴۰۳ با مراجعه به سامانه ketab.ir نسبت به ثبت نام در سیزدهمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس و مقاومت اقدام کنند.
کد خبر: ۵۷۵۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵
یادواره سردار شهید «محمدتقی خراسانینژاد» بیست و سوم شهریور در حسینیه بابالحوائج محله خوریای شهرستان دامغان برگزار گردید.
کد خبر: ۵۷۵۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
مجموعه داستان کوتاه «شکنجه ای که رژیم را رسوا کرد» به کوشش دفتر حمایت و نظارت بر تولیدات فرهنگی و هنری از سوی نشر شاهد به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۵۶۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
برگزیدگان مسابقه کتابخوانی «زمستان میگذرد» از میان ۱۰۸۵ شرکت کننده معرفی شدند.
کد خبر: ۵۷۵۶۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
مجموعه داستانهای کوتاه که توسط «نشر شاهد» در کتاب «رد پای فرمانده» گردآوری شده است، از سوی این انتشارات روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
به مناسبت هفته دفاع مقدس
به مناسبت هفته دفاع مقدس نمایشگاه کتاب ایثار استان آذربایجان شرقی از دوم الی پنجم مهرماه ۱۴۰۳ برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۷۵۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
«یاسر را خوابانده بود روی زمین. یادداشتی برایم گذاشته بود «من رفتم ده روزه. دوهزار تومان هم برای شما گذاشتم. ده روز برمیگردم. ایشان رفتند و برگشتشان ده سال طول کشید. دقیق ده سال ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
«پیش من آمد و گفت چی کنیم اینکه نیرو را به منطقه نمیبرد. من یکدفعه راهی به فکرم رسید. به دوستم گفتم که برو به راننده بگو این دوست من که میبینی موجیه بعضی وقتا قاطی میکنه مراقب خودت باش کار دست خودت ندهی ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمندگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
کتاب «پسر سرهنگ» خاطرات سرهنگ پاسدار و جانباز 70 درصد دفاع مقدس «ابوالفضل ابراهیمی»، به قلم «فریبا انیسی» از سوی «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
«ناگهان عباس را دیدم. او معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته و برای اینکه شناخته نشود، پارچهای نازک بر سر کشیده بود ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
کتاب خانمیرزا به قلم عبدالرضا قیصری سال 1403 به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۷۵۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
در قسمتی از کتاب «طومار سکوت» که ناگفتههای صفرعلی عالینژاد با یک روز و ۳۶۱ روز اسارت و بعد ... در اردوگاههای بعثی است، میخوانید: «یکی از بچهها گفت اینجا یک دکتر عراقی است که به قصاب بیشتر شباهت دارد تا دکتر. اگه بیاد احتمال داره دستت را قطع کنه و به محمد گفت این سیاهی و ورم به خاطر جریان نداشتن خونه. بهتره این باند را باز کنیم و قبل از آمدن اون قصاب، ورم دستت بخوابه.»
کد خبر: ۵۷۵۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
معرفی کتاب
کتاب روایت ۲۱۹۶ روز رفاقت با شهید «محمد آزادبخت» کتابی است که در قالب خاطراتی درباره این شهید بزرگوار منتشر شده است.
کد خبر: ۵۷۵۴۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»؛
«در جلسهای با آقای رجایی، خبرنگاران و عکاسان حضور داشتند و مرتب از ایشان عکس میگرفتند و فلاش میزدند. یکدفعه آقای رجایی دستش را بلند کرد و گفت دست نگه دارید هر فلاش شما مثل تیری به قلب من میخورد! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
«در جلسهها خوراکی، میوه و ... میدادند. مسیب نمیخورد. میگفت تا وقتی همه نیروهای من از این پذیرایی استفاده نکنند من هم نمیخورم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰