آزادگان

آزادگان
«سیدالاسرا»، سردار سرلشکر خلبان شهید «حسین لشکری»؛

«آزادگی» از نام تو آوازه گرفت

گفته بود: «وقتی به جبهه رفتم، علی پسرم نوزاد بود و دندان نداشت، وقتی برگشتم دانشجوی دندانپزشکی بود!» نامش شده بود «سیدالاسرا» و اسطوره استقامتی که ۱۸ سال شکنجه صدامیان را، از ۴ روز پیش از شروع رسمی جنگ، تا بیشتر از ۱۰ سال پس از پایان آن، در اردوگاه‌های اسارت، تحمل کرد و نستوه و راست قامت ماند. ۱۵ سال از اسارتش گذشت و تازه اولین نامه را به خانواده نوشت. شگفت است حماسه تاب آوری و صبوری سرو سبزی که شبچراغ ایمان و آزادگی شد. مردی که بهترین خاطره‌اش از دوران اسارت، لیوان آب خنکی است که از سرباز عراقی در نوروز ۷۴ گرفت! مردی که ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره و در حسرت پنج دقیقه آفتاب بود، اما با همه اینها حسرت تسلیم شدن را بر دل دشمن گذاشت.
روایت آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس از بازگشت عاشورایی به وطن؛

مادرانی که‌ ام البنین وار در جستجوی جگرگوشه شان بودند

جانباز و آزاده محمد مهدی عبدالهی از مادرانی روایت می‌کند که در بازگشت آزادگان به وطن ام البنین وار در جستجوی جگرگوشه هایشان بودند.
طراحی و تولید: ایران سامانه