گفتگو با خانواده شهید اقتدار ملی «جعفر کشمیر»
دختر شهید «جعفر کشمیر» گفت: «داشتم از پنجره، بیرون را نگاه میکردم. متوجه شدم که سمت راستم یک انفجار بسیار شدیدی رخ داد. همان لحظه فریاد زدم: مامان! بابا را زدند. مثل مرغ سرکنده به این طرف و آن طرف میرفتم. اصلا نمیخواستم شهادت بابا را باور کنم.»