نوید شاهد سمنان - صفحه 125

آخرین اخبار:
نوید شاهد سمنان

اما و اگرهای شهید در اطاعت از والدین

شهید ناظریه می گوید:حرف پدر و مادر شرط است اما جايى هم هست كه بايد حرف پدر و مادر را گوش نكرد و آنجايى كه بايد حرف پدر و مادر را گوش نكرد قيام براى خدا و جهادكردن براى خداست.

تجدید پیمان با شهدای شاهرود

به گزارش نوید شاهد سمنان به مناسبت آغاز هفته دولت مسئولین شهرستان و کارمندان بنیاد شهید شهرستان شاهرود پس از حضور در گلزار شهدای این شهر به تجدید پیمان و گلباران قبور مطهر شهدا پرداختند.گزارش تصویری نوید شاهد از این مراسم را ببینید.

برگزاری محفل روایتگری عملیات مرصاد در شاهرود

به گزارش نوید شاهد سمنان ، محفل روایتگری شهدا و ایثارگران شهرستان شاهرود با محوریت عملیات مرصاد و با حضور اعضای اطلاعات عملیات تیپ ۱۲ قائم در مقر اجلاسیه شهدا برگزار شد.

گزارش تصویری یادواره 220 شهید مهدیشهر

به گزارش نوید شاهد سمنان یادواره۲۲۰شهید و ۱۵ لاله گمنام شهرستان مهدیشهر که 11 مرداد در مسجد الغدیر طالب آباد برگزار شد باسخنرانی حجت الاسلام ماندگاری و مداحی سید مهدی میرداماد همراه بود.

برگزاری بیست و پنجمین یادواره شهدای بخش شهمیرزاد

این مراسم با سخنرانی سردار حاج حسین کاجی و همسرایی گروه میعاد همراه بود.

یادواره شهدای روستای کلامو + عکس

نوید شاهد سمنان : به مناسبت عملیات مرصاد یادواره شهدای روستای کلامو با حضور اقشار مختلف مردم و مسئولین در حسینیه این روستا برگزار گردید.
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری

وقتی شهید شدم پا روی قلبم بگذار (3)

درهنگام عمليات در كنار شهيد حاج ابوالفضل بودم كه به من گفت فلاني نكند من شهيد شدم بترسي و يا قدم عقب بگذاري وقتي شهيد شدم كلاهم را بر روي صورتم مي كشي (شهيد بزرگوار اغلب كلاه نخي كرم رنگ بر سر داشت) و چنان پايت را روي من (قلبم) مي گذاري و جلو مي روي كه من جلو رفتن تو را احساس كنم.
زندگی نامه شهید ابوالفضل اعظمی نژاد

شیر غران

در كنار پدري رشد كرد و به بار نشست كه اينك اگر چه بغض تنگناي گلويش را مي فشارد از روزهاي جواني ابوالفضل مي گويد: شجاع و نترس بود درآن زمان كه اكثريت مردم را جرأت گفتن هيچ حرفي نبود او مردانه در مقابل رژيم ايستادگي مي كرد با اينكه در چنگال گرگها اسير شده بود و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود مانند شير غران بود كه هرگز خاموش نمي شد
در سالروز شهادت شهید یحیی حدادی منتشر می شود

آلبوم عکس شهید یحیی حدادی

نوید شاهد سمنان : يحيي حدادي يكم مهر 1342، در روستاي خيج از توابع شهرستان شاهرود به دنيا آمد. پدرش صفرعلي و مادرش مريم نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. كارگر بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. پانزدهم اردیبهشت 1363، در سردشت بر اثر اصابت صاعقه هنگام نگهباني به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
خاطراتی از شهید محمود عبداللهی

در خواب، نام فرزندم را به من گفتند...

من که در جبهه بودم یک شب خواب دیدم که خداوند فرزند دختری به من می دهد و من اسم او را فاطمه می گذارم برای همین قبل از اینکه فرزندم متولد شود اسم او را در خواب به من گفتند برای همین فاطمه را انتخاب کردم من هم از این اسمی که برای فرزندم گذاشت ، خرسند شدم و خدا را شکر کردم
زندگی نامه شهید حسین خانی از زبان مادر

هیچ چیز از او برای ما نماند

یک شب من گفتم برای جبهه ثبت نام می کنند برو ثبت نام کن انگار دنیارا به او دادند هروقت ازجبهه میامد ازمن می خواست که سر نماز برایش دعا کنم و می گفت که دعا کن من شهید شوم این بود تا اینکه در 22بهمن1361 شهید شد. هیچ چیز از او برای ما نماند.
وصیت نامه شهید رضا عرب عامری

چشم اميد رجائى و باهنر به شما است

اى مسئولين بالاى آموزش و پرورش : چشم اميد رجائى و باهنر به شما است خوابتان نبرد وظيفه سنگينى داريد . به داد تربيت معلم برسيد كمتر حرف بزنيد بيشتر عمل كنيد روى انتخاب توجه بيشترى بكنيد .
خاطراتی از شهید محمدرضا رضایی

الهی رضاً برضائک

همه بچه ها روی زمین دراز کشیدند . شهید محمدرضا رضایی هم روی زمین دراز کشید و من هم در پایین پای او که کمی گودتر بود دراز کشیدم و سرم را روی پای او گذاشتم در آن لحظات دائماً این ذکر را می گفت: الهی رضاً برضائک داشتم به او نگاه می کردم که در یک لحظه یک گلوله به قلب آن شهید اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید علی اکبر هاتفی

دیدار به قیامت

دوستان رابه ادامه راه شهداء فرا مى خوانم و سفارش مي كنم به اينكه در ترويج اخلاق اسلامى بكوشند از تمام دوستان و آشنايان مى خواهم كه ازگناهان من بگذرند و براى آمرزش شهيدان دعا كنند .امام را هميشه دعا كنيد تاظهور حضرت مهدى (عج). ديدار ما در صحنه قيامت،
مصاحبه اختصاصی با شهید روح الله مومنیان قبل از شروع عملیات

شب عملیات گویای صحنه های کربلاست

در رابطه با روحيه برادران رزمنده كه يك واقعيتي عيني است در جبهه ها، وقتيکه شب عمليات مي خواهد عملياتي شروع بشود برادران وقتي توجيه مي شوند يا از وضع منطقه عملياتي توجيه مي شوند با شور و حال ديگري خيلي خوشحال مي شوند انگار صحنه هاي كربلاست که در شب عاشورا ياران انصار حسين داشتند. در اينجا هم برادران وقتي اسم عمليات را مي شنوند متوجه مي شوند عمليات نزديك است شور و شوق دیگری در آنها بوجود مي آيد و خيلي خوشحالند و از اينكه بدانند انجام وظيفه شان را به نحو احسن انجام دهند.
وصیت نامه شهید عبدالله مجاهد

هميشه در حسرت سوخته ایم

مادر آيا مى توانم محبت ترا همچون آتشى در زير خاكستر نهفته فراموش كنم ؟ آيا مى توانم محبت خود را نسبت به تو كه پس از تقيسمش صورت قدردانى بخود گرفته و يا شعله كشيده زير پا نهم ؟
دانشگاه ایثار و شهادت

نامه شهید حمیدرضا ملایی به خانواده اش 110 روز قبل از شهادت

من به دانشگاهی پانهادم که مدیر آن حضرت مهدی است. معلم آن حسین و ابوالفضل است و شاگرد اولهای آن قاسم و علی اکبر هستند درس آن ایثار، شهادت، آزادگی و مبارزه با ستم است. دانشگاهی که قبولی آن در درگاه خدا رفتن است. و جایزه آن بهشت است.
وصیت نامه شهید حاج رمضانعلی ملک برمی

خونبهای ما خداست

امت اسلامي ايران، ملت شهيد پرور از آنجا كه من خود را يك فرد مسلمان دانستم رفتم به جبهه تا اسلام را ياري نمايم و اينك كه من شهيد شده ام تازه زندگي خودم را آغاز نموده ام و اين را بايد بدانيد كه چه معامله اي از اين بهتر كه خون بدهی خونبهايت خدا باشد خون بدهی فشار قبر نداشته باشي و در بهشت باشيد كه درختهاي آن و نهرهاي آب در زير آنها جاري باشد زندگي كني با پيغمبر و امامان همنشين باشي برادران عزيز بياييد به جبهه ها، نداي امام خود را لبيك گفته و جاي خالي برادراني را كه شهيد شده اند پر نماييد.
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با خواهران گرامی شهید رضا کوهی

دل به دل راه داره...

روز شانزدهم آذر من خیلی دلم گرفته بود و ناراحت بودم . سی و هفت روز بود که ازش بی خبر بودیم . گفتم ، یه نامه برای برادرم بنویسم . رفتم تو اتاق و درو بستم و شروع کردم به نوشتن . دادم به حاج آقا وگفتم ، برو پست کن برای برادرم . تا وقتی به دستش برسه یه مقدار طول میکشید . وقتی بیست و چهارم پستچی نامه رو آورد دیدم یه عکسی هم فرستاده . نامه ی آخرم به دستش نرسیده بود و این جواب نامه ی قبلی ام بود . نامه ای که براش نوشته بودم به دستش نرسیده بود ولی مثل یه معجزه تو همون تاریخ برام نامه نوشته بود .

راه من همان راه هابیل است...

شهید «علی ‌رضی‌آبادی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اى مردم من از روى آگاهى كامل عازم به جبهه شدم چونكه اين راه را شناختم كه اين راه همين راهى است كه هابيل در اول زيست انسان در زمين دنبال اين راه رفت و بعد پيامبران و ائمه اطهار و مجتهدين و خلاصه رسيد به ما و ما اين راه را ادامه مى دهيم و از خداوند متعال بهشت نمى خواهم كه جانم را به او هديه مى كنم و فقط از او پيروزى اسلام در كل جهان را مى خواهم و جانم را مى دهم به اميد پيروزى ايران و فتح كربلا و نجف.»
طراحی و تولید: ایران سامانه