خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان
مادر شهید اصغر شهبازی می گوید: نصیحت من به جوانان این است که مسیر شهدا را ادامه دهند و با پیروی از اهداف شهدا از پایمال شدن خونشان جلوگیری کنند.
کد خبر: ۵۴۵۲۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا
نصرتالله عبادی پدر شهید «مجید عبادی» میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد، من و پسر دیگرم به جبهه حق علیه باطل اعزام شدیم. در آن زمان مجید 14 سالش بود، او نیز دوست داشت به جبهه برود ولی از لحاظ قانونی امکان حضور او در جبهه نبود اما نسبت به رفتن به جبهه اصرار زیادی میکرد. آنقدر گریه کرد تا اینکه یک روز مسئول کمیته به او گفت: اگر رضایتنامه از پدرت بیاوری میتوانی به جبهه اعزام شوی. مجید پیش من آمد و این پیشنهاد را داد و من نیز رضایتنامه برای او نوشتم و به جبهه اعزام شد.»
کد خبر: ۵۴۵۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی»
دختر شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی» در اشعاری خطاب به پدرش مینویسد: «از خودم میپرسم، شهید محمدحسین قربانی، که چرا این شب یلدایی من، متفاوت شده با هر شب یلدای دگر، و فقط میدانم، که همین ثانیهها را به تو محتاجم و بس، به تو و مهر تو، آری، به نوازشهایت، به تو محتاجم من، کاش بودی، ای کاش.»
کد خبر: ۵۴۵۲۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی»
خواهر شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی» نقل میکند: «مردم روستا میگفتند: بعضی شبها که از بیرون به خانه برمیگردیم، میبینیم که کنار حیاط، مقداری قند، روغن، برنج و از این قبیل چیزها گذاشتهاند و هیچوقت نمیفهمیدیم این وسایل از کجا آمده است، اما بعد از شهادت ایشان، دیگر از این کمکها خبری نبود.»
کد خبر: ۵۴۵۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۴
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 30
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «فرهاد سال 1361چندين بار خواست به جبهه حق برعليه قدم بگذارد ولی به علت کمی سن او چون تولد 1346 بود، سپاه او را اعزام نمیکرد و...» متن کامل خاطره سیام این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۷
خاطرات شفاهی همسر شهید والامقام «احمد فاضلی»؛
شهید «احمد فاضلی» با شروع جنگ تحمیلی برحسب احساس وظیفه در پشت جبههها به خدمت صادقانه میپرداخت، سال 65 عشق به امام وی راهی جبهه مهران کرد. در ادامه مصاحبه با همسر گرانقدر این شهید والامقام منتشر میشود.
کد خبر: ۵۴۵۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
کلیپ آسمان، آبیتر
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با جانباز سرافراز «منصور روح پرور» به مصاحبه پرداخته است. این جانباز سرافراز از روزهای سخت عملیات کربلای 8 روایت میکند. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۴۵۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی»
همسر شهید «محمدحسین قربانی محمدآبادی» نقل میکند: «شب دوازدهم محرم ۱۳۶۰ بود. محمدحسین خیلی خوشحال بود و مدام خدا را شکر میکرد. وقتی علت خوشحالیاش را جویا شدیم، فهمیدیم که دومین فرزند او نیز به دنیا آمده است. برای دیدن فرزندش لحظه شماری میکرد. یک ماه بعد، فرزند یک ماهه محمدحسین، به استقبال پیکر پاک پدر آمده بود.»
کد خبر: ۵۴۵۱۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
همسر شهید «سلطانعلی رحمانی» میگوید: «دوران جنگ تحمیلی زمانی که دلاورمردان در میدان نبرد میجنگیدند، ما نیز در پشت جبهه در منزلهای خودمان دور هم جمع میشدیم و برای رزمندگان نان میپختیم.» در ادامه فیلمی از گفتگو با همسر این شهید گرانقدر را میبینید.
کد خبر: ۵۴۵۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 29
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: فرهاد آن اسطوره تقوا و آن نوجوانی که گوی سبقت را ربود و از پای ننشست تا به لقای معبودش رسيد و...» متن کامل خاطره بیست و نهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
برگی از خاطرات شهید ثالث؛
«همسرش میگوید امشب و این شبها رفتن به مسجد را ترک کنید. میفرماید مگر میترسید که مرا بکشند من بسیار طالب شهادت هستم ولکن دور است که چنین سعادتی به من نصیب شود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «شیخ محمدتقی برغانی قزوینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۴۵۱۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
خاطرات شهدا؛
طلبه شهید «ابراهیم صادقی» از شهدای جنگ تحمیلی استان ایلام است که مردادماه 1362 در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. برادر شهید در بیان خاطرهای از وی میگوید: ما اصلاً خبر نداشتیم که به جبهه میرود و زمانی که شهید شده بود، خبر زخمی شدنش را به ما دادند.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
شهرام ثامنی معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی از ثبت 486 اسناد افتخار و خاطرات شفاهی در قالب مصاحبه با والدین معظم شهدا و جانبازان 50 درصد و بالاتر تا پایان بهار 1402 خبر داد و این امر مهم را از اولویتهای بنیاد برشمرد.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 28
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «اردیبهشت سال 1362 در حالی که خواب بودم، ديدم که يک پسری همراه ناصر هستند و او به ناصر میگويد بابا. ناصر هم به او میگفت بابا. و آن فرزند...» متن کامل خاطره بیست و هشتم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «داود صارمی» می گوید: پسرم قبل از شهادتش گفت: زمانی که کسی فوت میکند لباس سیاه نپوش و بر مزارش شیون نکنید. بعد از شهادتش تا الان نه لباس سیاه پوشیدم و نه بر مزارش شیون کردم.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری/قسمت 26
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «هرچه درباره اسداله بنويسم کم است. يادم میآيد آن صدای شيوايش که همه را به خود جذب میکرد و آن صدا...» متن کامل خاطره بیست و ششم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
«طاهره تبیریی» سرپرست معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستانهای استان تهران درخصوص ثبت خاطرات والدین شهدا، جانبازان و همسران شهدا، گفت: «از ابتدای امسال تاکنون ۷۹۰ مصاحبه تاریخ شفاهی ضبط و از شبکههای سیما پخش شده است.»
کد خبر: ۵۴۵۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید کرمان خبر داد
احمدعلی آزادوار با بیان اینکه در رابطه با تاریخ شفاهی شهدا فعالیتهای زیادی در استان صورت گرفته است، خاطرنشان کرد: در سال ۱۴۰۱ برنامه جمع آوری خاطرات والدین و همسران شهداء و جانبازان ۷۰ درصد با روند صعودی و باقوت بیشتری استمرار دارد.
کد خبر: ۵۴۵۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
رفعتالله به همراه مادرش به خواستگاریام آمدند. روز خواستگاری از دیدنش دهانم باز ماند. انتظار داشتم آقا داماد با کت شلوار، شیک و آراسته بیاید. اما ایشان انگار توی خاک غلت خورده بود.
کد خبر: ۵۴۵۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی»
مادر شهید «محمدرضا باشی زرگرآبادی» نقل میکند: «بالای سر جنازه نشستم. خواستم گونه محمدرضا را ببوسم. چشمهایش را تا نیمه باز کرد و لبخندی زد که دندانهایش دیده شد. یکی از پاسدارها میگفت: اولین مادر و شهیدی است که میبینیم اینگونه با هم وداع میکنند.»
کد خبر: ۵۴۵۰۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲