نوه شهید تعریف میکند: «مادربزرگم فردی دست و دلباز بود و همیشه به نیازمندان کمک میکرد. یک روز یک فرد فقیر که دو فرزند هم داشت همراه با فرزندانش به در خانه شهید آمدند و ...»
کد خبر: ۵۶۷۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۸
خاطرهای از شهید «نبات محمودی»
فرزند شهید تعریف میکند: «با بچههایش مهربان بود و دلسوزانه رفتار میکرد. همیشه خوشرو بود. در زندگی همسری خوب برای شوهرش و مادری فداکار برای فرزندانش بود.»
کد خبر: ۵۶۷۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۳
خاطرهای از شهید «رقیه بینیاز»
پدر شهید تعریف میکند: «من و مادرش خیلی دوست داشتیم به دنیا آمدن فرزندش را ببینیم که متاسفانه این اتفاق باعث شد نتوانیم بچهدار شدن دخترمان را ببینیم و...»
کد خبر: ۵۶۷۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
خاطرات جنگ تحمیلی
بهرهگیری از انگیزههای دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزیشده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند.
کد خبر: ۵۶۷۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
خاطرهای از شهید «علی مسلمزاده»
مادر شهید تعریف میکند: «پسرم خیلی مهربان و دلسوز بود، برای دفاع از ناموس و کشورش جانش را فدا کرد و همیشه شهادت آرزویش بود که در نهایت هم به آرزویش رسید.»
کد خبر: ۵۶۷۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷
شهید «احمد فتاحی پور» از شهدای اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نایل آمد. در ادامه تصاویر به یادگار مانده از این شهید والامقام منتشر میشود.
کد خبر: ۵۶۷۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
همسر شهید «شروین احمدی زرین کلایی» میگوید: انگار همیشه میدانست سمت چپ سینهاش تیر میخورد، به دختر کوچک مان که شش ماهش بود میگفت: «اینجا را ببوس که این جا روزی تیر میخورد.»
کد خبر: ۵۶۷۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
خواهر شهید بانقلانی در ذکر خاطره ای می گوید: می خواستم مهدی آن گونه که خواست خودش بود در شادترین روز زندگیمان که عروسی برادر بزرگم بود شرکت کند به همین خاطر به هر طریقی خواستیم با او تماس بگیریم و او را در جشن و شادی خودمان شریک کنیم اما متاسفانه امکان برقراری تماس نبود، غافل از اینکه برادرم مهدی همان شب به آرزویش رسیده بود. در ادامه این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۷۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
پیکر یک شهید گمنام تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس در استان قزوین تشییع میشود.
کد خبر: ۵۶۷۵۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
خاطرهای از شهید «اسکندر جعفری»
برادر شهید تعریف میکند: «اسکندر با دوستش مشغول بازی بود که نزد ما آمد و گفت "گرسنهام است"، مادرم گفت "هیچ چیزی برای خوردن نداریم، الان برایت آب آنار آماده میکنم تا بخوری"، اسکندر با اینکه خیلی خسته بود هیچ اعتراضی نکرد و نان را در آب انار ریخت و خورد.»
کد خبر: ۵۶۷۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲
خاطرهای از شهید «علیاصغر جعفری لاری»
پدر شهید تعریف میکند: «شهید علاقه خیلی زیادی به تربیت اهل خانه و فامیل نسبت به فرایض دینی مخصوصاً یادگیری قرآن کریم داشت. حتی یکی از اتاقهای منزلش را به برگزاری جلسات قرآنی اختصاص داده بود.»
کد خبر: ۵۶۷۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
شهید «عوض عاشوری» فرزند حسنقلی، یکم فروردین 1340 در یک خانواده مذهبی در شهرستان خوی دیده به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهههای جنگ حضور یافت و سرانجام در بیست و سوم فروردین سال 62 با سمت فرمانده گروهان در شرهانی توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آنچه میبینید عکسهایی از این شهید بزرگوار است که تقدیم شما مخاطبان عزیز میگردد.
کد خبر: ۵۶۷۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۳
مراسم پنجاه و نهمین مراسم گرامیداشت و خاطره گویی شهدا در گلزار شهدای قزوین برگزار میشود.
کد خبر: ۵۶۷۳۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۲
خاطرهای از شهید «احمد آسیان»
فرزند شهید تعریف میکند: «زمان سربازی رفتنش فرا رسید و تصمیم گرفت به خدمت مقدس سربازی برود. پدرم زمانی که میخواست به سربازی برود از پدر و مادرش اجازه گرفت و دست آنان را بوسید و گفت: "شما بزرگ من هستید، برایم دعا کنید."»
کد خبر: ۵۶۷۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۱
خاطرهای از شهید «محمد کناری رائیز»
مادر شهید تعریف میکند: «جوان با احساس و مهربانی بود. پسرم محمد هر زمان که صحبت از جبهه و جنگ میشد با اطمینان قلبی میگفت: "من شهید میشوم" و سرانجام به آرزوی دیرینهاش رسید و ...»
کد خبر: ۵۶۷۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۰
خاطرهای از شهید «صفر غلامپور رودانی»
فرزند شهید تعریف میکند: «در بین مسیر، مسافری بود که در مقدار کرایه با راننده به توافق نرسیده بود و راننده میخواست مسافر را بین راه پیاده کند. شهید با راننده صحبت میکند و به او میگوید شما نباید این بنده خدا را بخاطر کرایه پیاده کنید. پدرم واسطه آن مسافر شد و ...»
کد خبر: ۵۶۷۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۹
همسر شهید «محمدرضا ناصریان» نقل میکند: «سینی چای را روی تاقچه گذاشتم. صدایی جلب توجه کرد. داخل اتاق شدم. مشغول نمازخواندن بود. بعد از نمازش گفتم: چایت رو میخوردی! بعد نمازت رو میخوندی! خندید و گفت: اول نماز، بعد چای!»
کد خبر: ۵۶۷۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
خاطرهای از شهید «ابراهیم بناوند»
برادر شهید تعریف میکند: «برادرم رفت و دیگر برنگشت. مدتها شهید مفقودالاثر بود تا اینکه بعد از چند وقت پیکر مبارکش پیدا شد و ...»
کد خبر: ۵۶۷۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
خواهر شهید «سیدمصطفی حسینی» میگوید: یک روز به خانه برادرم که در قائمشهر زندگی میکند، میرفتیم که در ماشین یک لحظه چادرم از سرم افتاد. سیدمصطفی خیلی ناراحت شد و گفت: «مگر نگفتم حجاب خودتان را رعایت کنید.» من از این حرکت او خوشحال شدم و صورت او را بوسیدم. کلاً روی مساله حجاب تاکید زیادی داشت.
کد خبر: ۵۶۷۰۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۷
خواهر شهید «ابراهیم ترابی» میگوید: تازه اذان صبح گفته بود شهید آنقدر مقید بود که قبل از اذان بیدار شود و برای نماز خود را آماده میکرد.
کد خبر: ۵۶۷۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۵