نوید شاهد البرز - صفحه 11

نوید شاهد البرز

فراخوان ثبت‌نام راویان جوان در البرز منتشر شد

دوره آموزشی راویان جوان با هدف تربیت نیروهای متعهد در زمینه روایتگری دفاع مقدس و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از ۱۰ خرداد تا ۱۰ تیر ۱۴۰۲ در استان البرز برگزار می‌شود.

مدیران دارالقرآن بسیج از خانواده‌های شهدای قرآنی تجلیل کردند

در آستانه برگزاری اجلاسیه شهدای قرآنی، مدیران دارالقرآن بسیج و سپاه امام حسن مجتبی(ع) استان البرز از خانواده‌های معزز شهدای قرآنی تجلیل کردند. فیلم مربوط به این دیدار را ببینید.

یادواره شهدای محله شهید مطهری کرج با روایتگری و مداحی برگزار می‌شود

یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس محله شهید مطهری، سه‌شنبه ۲۰ خردادماه پس از نماز مغرب و عشاء در مسجد الزهرا (س) کرج با حضور خانواده‌های معظم شهدا، سخنرانی حجت‌الاسلام نعیمی و مداحی کربلایی محمد نداف‌پور برگزار می‌شود.

نرم افزار کاربردی "شهدای کهن‌دشت نظرآباد" در نظرآباد رونمایی شد

کمیته فضای مجازی و رسانه اجلاسیه شهدای شهرستان نظرآباد، از طراحی و راه‌اندازی اپلیکیشن جامع شهدای نظرآباد با بیش از ۱۵ بخش متنوع خبر داد. این اپلیکیشن به منظور زنده‌نگاه‌داشتن یاد و خاطره شهیدان و تسهیل دسترسی به اطلاعات مربوط به شهدا طراحی شده است.

کلیپ| برگزاری آیین تشییع شهید گمنام در نظرآباد

مراسم تشییع پیکر مطهر شهید گمنام با حضور گسترده مردم شهیدپرور نظرآباد برگزار شد؛ فیلم کامل این مراسم را ببینید.

اجلاسیه کنگره شهدای جامعه اطلاعاتی استان البرز با حضور سردار فضلی برگزار می‌شود

اجلاسیه کنگره شهدای جامعه اطلاعاتی استان البرز با عنوان چشمان بیدار با حضور سردار حاج علی فضلی و مداحی حاج مهدی سلحشور، پنج‌شنبه ۲۲ خردادماه در کرج برگزار می‌شود.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

همسرم؛ مردی فداکار، مهربان و اهل نماز حتی در خستگی

همسر شهید "دشتی ساسانی" از زندگی مشترکشان و ویژگی‌های اخلاقی او می‌گوید: مردی کم‌حرف، دلسوز و بااخلاق که حتی خستگی طاقت‌فرسای کار در گرمای بندر بوشهر، مانع پایبندی‌اش به نماز نمی‌شد. حضورش در نیروی دریایی و مهربانی‌اش با همسر، خانواده و همکاران، تصویری ماندگار از یک انسان شریف و خدایی بر جای گذاشته است.

روایت مادری که اشک‌هایش را به افتخار تبدیل کرد  

وقتی خبر شهادت احمد را آوردند، مشکی نپوشیدم. سبز پوشیدم، چون می‌دانستم پسرم به جایگاهی رسیده که آرزوی هر مؤمنی است. اینجا روایت مادری است که نه تنها اشک نریخت، بلکه شکرگزار بود برای این موهبت الهی...   

"از خاک همدان تا خونین‌شهر مهاباد؛ روایت مردی که با ایمانش تاریخ ساخت"

در اولین روز سال ۱۳۴۱، در خانواده‌ای روستایی و مستضعف در همدان کودکی متولد شد که سال‌ها بعد، نامش در میان شهیدان دفاع از انقلاب جاودانه شد. محمدحسین مرادی، از همان کودکی با محرومیت‌ها جنگید، اما هرگز اجازه نداد سختی‌ها، ایمانش را تحت تأثیر قرار دهد. سرانجام در اولین روز بهار ۱۳۶۱، در حالی که تنها ۲۰ سال داشت، در مهاباد با اصابت گلوله‌ای به سر، به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به ملکوت اعلی پیوست.

"معلم سنگرها؛ از مکتب فشندک تا شهادت در الی بیت‌المقدس"

"از کلاس‌های کاهگلی مدرسه فشندک تا سنگرهای خونین بیت‌المقدس، شهید باقر محمود کلایه مسیری را پیمود که هر گامش درس ایثار بود. معلمی روستایی که نه با گچ و تخته، که با جان و خونش به شاگردان جبهه آموزش وفاداری داد. سوم خرداد ۶۱، وقتی گلوله‌ای قلب این آموزگار بی‌ادعا را نشانه رفت، خرمشهر شاهد یکی از زیباترین صفحات دفتر شهادت بود - صفحه‌ای که با خون مردی از طالقان رقم خورد."

خلبانی که با بال‌های آهنین، تا ملکوت اوج گرفت

در آن صبح سرد دی‌ماه ۱۳۷۸، فرودگاه مهرآباد شاهد صحنه‌ای بود که برای همیشه در تاریخ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ثبت شد؛ شهید رضا رحمانی، خلبان جوان و متعهدی که در اوج جوانی، نه در میدان نبرد، که در خط مقدم تمرین برای دفاع از میهن، جان را به آستان خداوند سپرد. او که هواپیمایش در حین پرواز آموزشی دچار نقص فنی شد، تا آخرین ثانیه کنترل فرمان را نگه داشت تا از فاجعه‌ای بزرگتر جلوگیری کند و سرانجام در ۲۵ سالگی، به همراه هشت همرزمش به آرزوی دیرینه‌اش رسید: شهادت در راه خدمت به اسلام و میهن.
سیری در کلام شهید «قدرت الله حیدری»:

آمده‌ام تا با شهادتم به صدام و اربابانش بفهمانم: تا خمینی رهبر ماست، از اسلام دفاع می‌کنیم!

در وصیت‌نامه‌ای که با خون دل نوشته شد، شهید قدرت‌الله حیدری فریاد زد: "آمده‌ام تا با تفنگم، استقامتم و شهادتم به دشمن ثابت کنم که تا خون در رگ‌هایم جاری است، از اسلام دفاع خواهم کرد!" او که خود را سرباز کوچک امام خمینی می‌دانست، با ایمانی راسخ به جبهه شتافت و در سوم خرداد ۱۳۶۱ در راه دفاع از میهن اسلامی به آرزوی دیرینه‌اش رسید: شهادت.
نامه اشک‌آلود شهید حیدری به مادرش:

مادر! گفتی "برگرد"... اما من راه بهشت را انتخاب کردم

"در آخرین نامه‌اش به مادر، با دستانی لرزان نوشت: «مادرجان! می‌دانم همیشه می‌گویی برگرد... اما این بار نمی‌توانم فرمان تو را اطاعت کنم. من راهی را انتخاب کرده‌ام که پایانش آسمان است؛ راهی که با خون سرخ می‌شود و با نور خدا پایان می‌یابد. اگر اشک می‌ریزی، بدان این اشک‌ها را فرشتگان به نشانه‌ی افتخار جمع می‌کنند. من دیگر آن پسر سرکش نیستم... حالا یک سرباز خدایم.»
سیری در حیات طیبه شهید «قدرت‌الله حیدری»؛

راننده‌ای که مسیر خاکی خرمشهر را به جاده‌های بهشت گشود

در میان خاکریزهای خونین خرمشهر، مردی از تبار ایثارگران قدم نهاد که نه با سلاح، که با فرمان ماشینش در جاده‌های خطر، سنگر به سنگر پیش می‌رفت. شهید قدرت‌الله حیدری، راننده‌ای که وسیله‌نقلیه‌اش را به ارابه‌ای برای رساندن رزمندگان به خط مقدم تبدیل کرد، تا اینکه در سوم خرداد ۱۳۶۱، گلوله‌ای به سینه‌اش نشست و او را به ملکوت شهادت پرکشید. اینک نامش در دیار عاشقان همیشه زنده است.

نامه‌ای که سه ماه بعد، با خونش در شلمچه مهر شد

علی حاتمی نمی‌دانست این آخرین نامه‌اش خواهد بود؛ آخرین کلماتی که سه ماه بعد، در خاکریزهای شلمچه با ترکش‌های دشمن ممهور شد. امروز این سطور، نه یک نامه‌ی ساده که وصیت‌نامه‌ی عاشقانه‌ای است از نسلی که عشق به معشوق و عشق به وطن را در هم آمیخت و هر دو را با خون خود امضا کرد.
 زندگی‌نامه حماسی شهید علی حاتمی؛ سرباز فداکار جبهه‌های نور 

شهیدِ شلمچه، پرچم‌دارِ ایمان و آزادگی

در آسمان سرخِ میهن، ستاره‌ای درخشید که نامش «علی حاتمی» بود؛ جوانی از تبارِ غیرت، که از کوچه‌های تهران برخاست و در بیابان‌های سوزانِ شلمچه، با خونِ پاکش، حماسه‌ای جاودان نوشت. او که در اوجِ جوانی، درس‌های عشق را در مکتبِ انقلاب آموخته بود، با پای برهنه‌ی عشق به میدان جنگ شتافت و در هیاهوی توپ‌های دشمن، فریادِ «الله‌اکبر» را به گوش تاریخ رساند. اینک، نامش بر تارکِ شهیدان می‌درخشد و یادش، چراغِ راهِ آزادگان است. 
سیری در حیات طیبه شهید محمدامین جوادی؛

کارگری که در کوره‌های رنج، الماس ایمان شد

از محله‌های محروم قزوین تا خط‌مقدم شملچه، شهید محمدامین جوادی، روایتگر مردی بود که با پنج کلاس سواد، اما دریایی از ایمان، در عملیات رمضان حماسه‌آفرید. کارگری ساده که وقتی ندای «هیهات منا الذله» بلند شد، تفنگ به دست گرفت و در سی‌سالگی، با ترکش‌های دشمن به آسمان‌ها دوخت و نامش را در دفتر زرین شهدا ثبت کرد.
سیری در حیات طیبه شهید توکلیان‌پور:

سرباز عاشقی که در خاکریز ایمان، جاودانه شد

از محرومیت‌های بندر ماهشهر تا اوج عزت در جبهه‌های نور، شهید اصغر توکلیان‌‌پور، روایتگر عشقی آتشین به اسلام و انقلاب بود. یتیمی که با دلِ بی‌قرارش، راه آزادی را در سایه سارِ خون سرخ شهادت یافت و در هفتم خرداد ۶۱، با ترکشِ دشمن، به ملکوت اعلی پر کشید. اینک نامش، چون نگینی درخشان بر تارک تاریخ دفاع مقدس می‌درخشد!

روایتی از برادر شهید: یوسف پسندی؛ مردی که با لبخند به شهادت رسید

برادر شهید یوسف پسندی از روزهایی می‌گوید که یوسف، با همان شوخ‌طبعی و مهربانی‌اش، خانه را پر از شادی می‌کرد و در جبهه، با ایمانی راسخ، به استقبال شهادت رفت. این روایت تلخ و شیرین، از کودکی در فومن تا شبی که خرمشهر آزاد شد و یوسف، آسمانی‌تر از همیشه بازنگشت...

عکس‌های منتشرنشده از یوسف پسندی در قاب حماسه

این چهره‌های به یادماندنی را ببینید؛ یوسف پسندی در اوج جوانی، میان خاکریزهای جنوب، با همان لبخند همیشگی که دل‌ها را گرم می‌کرد. اینجا، در آستانه‌ی عملیات بیت‌المقدس، دوربین لحظه‌ای ناب از زندگی سربازی را ثبت کرده که قران در جیب داشت و عشق به شهادت در دل. امروز این عکس‌ها روایتگر روزهایی است که او از فومن تا خرمشهر رفت، تا نامش میان آزادگان جنگ جاودانه شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه