
تو میهمان بهاری، صدای سرخ تو جاری...
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شب یازدهم مرداد 1403، تنها چند ساعت پس از حضور مهمان عزیز ملت و مسئولان جمهوری اسلامی ایران در مراسم تحلیف ریاست جمهوری، رژیم جنگ و جنایت، رژیم غاصبان قدس شریف، با یک فاجعه تروریستی دیگر، عید حضور همدلانه ایرانیان را به سوگ و ماتم نشاندند. «دکتر اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی و رهبر حماس در نوار غزه و نخست وزیر انتخابی پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین، که چهره تابناک جبهه جهانی مقاومت اسلامی و نماد پایداری و مظلومیت مردم بیدفاع غزه در برابر جنایات جنگی رژیم نسل کش و نژادپرست صهیونی بود، مهمان عالیرتبه و عزیزی بود که حضورش به آیین تحلیف نهمین رییس جمهورمان، «دکتر مسعود پزشکیان»، شکوه و شوری ویژه بخشید. صحن مجلس، پس از سوگند رییس جمهور، با آمدن مرد بزرگ مقاومت برای تبریک و درآغوش کشیدن منتخب مردم ایران، یکباره لبریز از بانگ تکبیر و لبخند شادی و مشتهای گره کرده شد. حضور پرچمدار خط مقدم مصاف با دشمن اسلام و بشریت در منطقه، همچون نگینی شد در حلقه ایرانیان و تهران، این قلب و محور جغرافیای جهاد را در یک لحظه، پایتخت خبری جهان کرد. اما دشمن، به اتکای عوامل نفوذی داخلی و زمینه سازی قبلی خود، نقشه شومی را از پیش برای ضربه زدن به این روح امید و اتحاد، تدارک دیده بود. نیمه شب همان روز، اقامتگاه رهبر حماس را هدف گرفت و علمدار مکتب شهادت طلبی را به آرزوی دیرین خود رساند. هنیه پس از دهها سال زندان و اسارت در دست صهیونیستها و تبعید و مجاهدت بی امان و نثار شصت نفر از اعضای خانواده خود از جمله خواهر و فرزندانش، سرانجام در تهران، با اصابت موشک پرتابشده از هوا همراه با محافظ خود «وسیم شعبان»، همنشین شهیدان غزه شد و به دیدار شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و دیگر شهدای این راه نورانی، حیاتبخش و عزتآفرین شتافت. جنایت وحشیانه رژیم اشغالگر، آغازگر سلسلهای از جنایات و حملات بی امان به جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی بود که سرانجام در 23 خرداد سال 1404 به جنگ علنی و سراسری این قطب وحشت و یاغیگری با ایران عزیز و مقتدر انجامید. خون شهید بزرگ مقاومت؛ «ابوالعبد اسماعیل عبدالسلام احمد هنیه»، که در نهایت مظلومیت اما در بلندای عزت، شرف شهادت یافت، ایران اسلامی را در موجی عظیم از احساسات ضد صهیونیستی و روحیه انقلابی، شناور ساخت و رهبر معظم انقلاب از مجازات سخت مردم ایران در کیفر دشمن خبر داد و «وعده صادق 2» در جواب این جنایت، پاسخ کوبنده ما به غده سرطانی و کانون جهنمی شرارت در منطقه و جهان بود. هنیه در اردوگاهی در غزه بدنیا آمد و همه عمرش وقف مقاومت و مبارزه برای احقاق حق ملتش بود و در همین راه بزرگ نیز جان خود را نثار کرد. هنیه همه زندگیش، «غزه» بود...
نام من «غزه» است...
«اسماعیل عبدالسلام احمد هنیه» مشهور به «اسماعیل هنیه» ملقب به «ابوالعبد» در 23 یا 29 ژانویه 1962 در اردوگاه «الشاطی» در غزه به دنیا آمد. والدینش طی جنگ 1978 فلسطین از اشکلون، اخراج شده یا فرار کرده بودند. تحصیلات مقدماتی را در همان اردوگاه و در مدارس تحت نظر سازمان ملل متحد به پایان برد و سپس در دانشگاه اسلامی غزه به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۸۷ میلادی در رشته ادبیات عرب در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شد. دبیر هیئت امنای دانشگاه اسلامی غزه، مدیر علمی دانشگاه اسلامی غزه، عضو هیئتمدیره جمعیت اسلامی غزه، رئیس باشگاه جمعیت اسلامی غزه به مدت ده سال، و ریاست دانشگاه اسلامی غزه از مسئولیتهای او بود.
از سه بار زندان تا ریاست دفتر رهبری «حماس»
هنیه پس از تشکیل حماس در جریان انتفاضه اول فلسطینیان علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی، در این سازمان فعّال شد و پس از شرکت در تظاهرات، به مدّت سه دورهٔ کوتاه زندانی شد. اسماعیل هنیه در تظاهرات انتفاضه اول شرکت کرد و توسط دادگاه نظامی ارتش رژیم اشغالگر قدس به زندان محکوم شد. او بار دیگر در سال ۱۹۸۸ توسط این رژیم جعلی بازداشت و بهمدت شش ماه و در سال ۱۹۸۹ به مدت سه سال زندانی شد. پس از آزادی، در سال ۱۹۹۲، مقامات نظامی صهیونیستی او را همراه عبدالعزیز الرنتیسی و محمود زهار و ۴۰۰ فعال دیگر از رهبران ارشد حماس به لبنان تبعید کردند. این فعالان بیش از یک سال در جنوب لبنان ماندند، جایی که به گفته بی بی سی: «حماس در معرض رسانههای بیسابقهای قرار گرفت و در سراسر جهان شناخته شد.» هنیه، پس از گذراندن یک سال تبعید به غزه بازگشت و به ریاست دانشگاه اسلامی آنجا منصوب شد و در سال ۱۹۹۷ پس از آزادی، «شیخ احمد یاسین» بنیانگذار حماس وی را به عنوان رئیس دفتر خود منصوب کرد.
رئیس حماس در «غزه»؛ دهمین «نخست وزیر فلسطین»
هنیه پس از شهادت دکتر عبدالعزیز الرنتیسی از رهبران ارشد حماس در سال ۲۰۰۴ میلادی توسط رژیم صهیونیستی به عنوان رئیس جنبش حماس در نوار غزه انتخاب شد. در ۱۶ فوریه ۲۰۰۶ در پی پیروزی «فهرست تغییر و اصلاحات» حماس در انتخابات ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ به عنوان نخستوزیر نامزد شد. او رسماً در ۲۹ مارس ۲۰۰۶ با رای شگفت انگیز و قاطع مردم فلسطین در انتخابات، به عنوان دهمین نخست وزیر دولت فلسطین سوگند خورد؛ تا اینکه محمود عباس در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷، هنیه را در اوج درگیری فتح و حماس از سمت خود برکنار کرد، اما هنیه این فرمان را قبول نکرد و به اعمال قدرت و نشستن در جایگاه نخستوزیری در نوار غزه ادامه داد.
هنیه در ۱۵ فوریه ۲۰۰۷ در چارچوب فرایند تشکیل حکومت وحدت ملی بین حماس و فتح استعفا داد. او در ۱۸ مارس ۲۰۰۷ حکومت جدیدی به عنوان رئیس کابینهای که شامل سیاستمداران فتح و نیز حماس بود، تشکیل داد.
در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷، در میانه نبرد ۲۰۰۷ غزه، محمود عباس انحلال حکومت وحدت ملی را اعلام کرد. در سال ۲۰۱۶ نیز هنیه پذیرفت از غزه به قطر نقل مکان کند. او دفتری در دوحه داشت. مقامات صهیونیستی چندین بار او را مسئول شکست مذاکرات صلح و آزادی اسرا عنوان کرده بودند.
در نوامبر ۲۰۱۶ گزارشهایی مبنی بر جانشینی حماس به جای خالد مشعل به عنوان رهبر حماس مطرح شد. هنیه، مشعل و محمود عباس در قطر برای بحث در خصوص آشتی ملی و انتخاباتهای پیش رو دیدار کردند. این دیدار نشان از آن داشت که هنیه به جای دو نامزد محتمل دیگر، موسی ابومرزوق و محمود زهار انتخاب شده است.
جایگاه اسماعیل هنیه در جنبش حماس در طول انتفاضه دوم به دلیل نزدیکی او به شهید احمد یاسین، رهبر وقت حماس و شهادت تعدادی از فرماندهان حماس توسط رژیم صهیونیستی، ارتقا یافت. هنیه سپس از نوار غزه به قطر نقل مکان کرد.
مرد «طوفان الاقصی»
در پی آغاز جنگ حماس و رژیم صهیونی در پی عملیات هفتم اکتبر 2023، موسوم به «طوفان الاقصی»، این رژیم اعلام کرد که قصد دارد همهٔ رهبران حماس راطی عملیات ترور، حذف کند. بلافاصله پس از آغاز عملیات توسط حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسماعیل هنیه در ویدئویی ظاهر شد که وی را در دفتر کارش در دوحه قطر در حال پیگیری گزارشی از رزمندگان گردان های «القسام» نشان میدهد که در آن، رزمندگان حماس، کنترل خودروهای نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را به دست گرفته بودند. او عملیات «طوفان الاقصی» را سرآغاز دوره جدیدی در درگیری فلسطین و رژیم صهیونیستی توصیف کرد. هنیه در یک سخنرانی تلویزیونی به تهدیدات نسبت به مسجد الاقصی، محاصره نوار غزه از سوی ارتش رژیم اشغالگر قدس، و مرارتهای پناهندگان فلسطینی استناد کرد و کفت: «چند بار به شما هشدار دادیم که مردم فلسطین ۷۵ سال است دارند در اردوگاههای پناهندگان زندگی میکنند، و شما از به رسمیت شناختن حقوق مردم ما سر باز میزنید؟ رژیم صهیونیستی که نمیتواند از خود در مواجهه با مقاومتکنندگان حفاظت کند، نمیتواند از دیگر کشورهای عربی حفاظت کند. همه پیمانهای عادی سازی که شما با آن رژیم امضا کردید، نمیتواند منازعه فلسطین را حل و فصل کند.»
ما نیامدهایم که زنده بمانیم! آمدهایم راه باز کنیم...
در آوریل (فروردین) 2024، رژیم منحوس صهیونی که تاب شنیدن صدای حماسه و استقامت یک ملت را در طنین نام او نداشت، خانه او را در اردوگاه «الشاطیء» بمباران کرد. سه پسر و سه نوه او را در خاک و خون پرپر کرد اما او در قامت یک کوه نستوه و استوار گفت: «ما نیامده ایم تا زنده بمانیم! آمده ایم تا راه بگشاییم. خون پسرانم درخت مقاومت را آبیاری خواهد کرد. خون فرزندان و نوه های شهیدم گرانبهاتر از خون فرزندان مردم فلسطین نیست. خدا را شکر می کنم که شهادت سه پسرم و تعدادی از نوه هایم را به من ارزانی داشت.» و چنین شد که صهیونیسم شریر و پلید که از خاموش کردن صدای بلند هنیه عاجز مانده بود و ثمره رهبری او بر حماس، غاصبان قدس را به گرداب فلاکت و هلاکت انداخته بود، تصمیم به حذف فیزیکی او گرفت تا در غیاب مردی که کلماتش، سهمگینتر از موشک بود، اهداف شوم خود را تحقق بخشد و محور مقاومت را فلج کند. هنیه معنای مجسم شهادت طلبی بود. او با شهادت، یک عمر همسنگر و همراه بود و با شهادت، یک عمر زیسته بود. تقدیرش آن بود که در پایتخت ام القرای شهادت و محور جغرافیای مقاومت، آرزوی دیرین خود را در آغوش کشد. در شهری که دهها و صدهابار در این سالها، میزبان مبارزان و سنگربانان راه آزادی و استقامت بود و پرچمدار بزرگ همه حق طلبان آزاده در هرکجای زمین، «خامنهای» عزیز، در این شهر، بزرگان این جبهه جهانی جهاد را با رهاورد حمایت و راهبری و دعای خیر خود، استوارتر و آماده تر، راهی خط مقدم میدان میکرد.
اگر تصمیم شما محاصره است، تصمیم ما پیروزی است
هنیه با بینش سیاسی و نگاه معنوی و معرفتی خود به جهاد و شهادت، راهبر بزرگ مردم غزه و پرچمدار تفکر جهادی حماس بود. در سخنرانی خود در سال ۲۰۱۴ در پاسخ به محاصره مداوم نوار غزه خطاب به مقامات رژیم صهیونیستی گفت: «ما مردمی هستیم که اگر تصمیم شما محاصره است، تصمیم ما پیروزی است و اگر تصمیم به زانو زدن غزه و مردم غزه را دارید، تصمیم ما این است که فقط در برابر خدا زانو بزنیم. همه تصمیم گیرندگان در داخل و خارج از فلسطین باید پیام این مردم را دریافت کنند که ما مردمی هستیم که شهادت را دوست داریم همانطور که دشمنان ما زندگی دنیوی را دوست دارند. ما عاشق شهادت دادن به آنچه رهبران برای آن جان باختند هستیم، کسانی که عاشق صندلی (پست و مقام) هستند، همه صندلی ها را بردارند و وطن را برای ما بگذارند.» در حمله دیگر که ۱۰ نفر از اعضای خانواده هنیه از جمله خواهرش در ۲۴ ژوئن در پی بمباران خانه آنها در اردوگاه الشاطی در غرب شهر غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند، گفته بود: «خون خواهرم: ام ناهض و فرزندان و نوههایش با خون فلسطینیها در نوار غزه، کرانه باختری و همه مکانهایی که مردم فلسطین در آن قرار دارند، آمیخته شده است. شهادت آنها تنها باعث تقویت مقاومت، پایداری در مسیر، و مایه یقین ما به پیروزی میشود.»
مرد «میدان»؛ شهیدالقدس...
و هنیه هم که مثل حاج قاسم سلیمانی، «مرد میدان» بود، باید هم همانگونه که او را در روز تشییع تاریخی و پرشکوهش از جایگاه و پشت تریبون نمازجمعه: «شهیدالقدس» نامیده بود، مثل او، شهید بزرگ «طریقالقدس» و الهام بخش مکتب مقاومت میشد. هنیه، مرد مردستان کارزار تاریخی جبهه حق با صهیونیسم جهانخوار، نباید سرنوشتی جز شهادت میداشت چرا که همه حیات او آمادگی و انتظار شهادت در این مسیر و طریق پرافتخار بود. هنیه یکبار هم قبل از این، همراه با مرشد و مراد خود شهید بزرگ «شیخ یاسین» رهبر اول و بنیانگذار جنبش حماس، هدف ترور قرار گرفته بود. خود او چنین روایت کرده است: «در تاریخ ۰۶/۰۹/۲۰۰۳ همراه شیخ احمد یاسین به دیدار دکتر مروان ابو رأس رفته بودیم. وقتی ناهار را در منزل ایشان میل کردیم، ناگهان یک هواپیمای اف ۱۶ محلی را که در آن بودیم بمباران کرد. سقف فرو ریخت و همه جا را دود و گرد و خاک فرار گرفت. به شکرانه پروردگار موفق شدیم از منزل خارج شویم و خداوند ما و خانواده دکتر ابو رأس را نجات داد.» اسماعیل هنیه در آخرین پرواز خود، در حالی که نسخهای از قرآن کریم در دست داشت، چشم به آیه ۷۴ سوره نساء دوخته بود: «فلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ وَمَن یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا: پس کسانی که زندگانی دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه خدا کارزار کنند، و هرکس که در راه خدا کارزار کند، کشته یا پیروز شود، به زودی به او پاداشی عظیم میبخشیم.» در آن لحظات، شهید هنیه در حال عبادت و خشوع با دنیا وداع میگفت و پایبندی خود را به آخرت در مقابل دنیا و راه جهاد که آن را با صداقت و ایمان انتخاب کرده بود، اعلام کرد. او برای شرکت در مراسم تحلیف ریاست جمهوری «دکتر مسعود پزشکیان» به تهران آمد و در صحن مجلس، بسیاری از مقامات سیاسی کشور از جمله رئیس جمهور، شهید سردار سپهبد سلامی، نمایندگان مجلس، او را در آغوش فشردند و دستش را در دست گرفته و به علامت همراهی و وحدت، بالا بردند...
هنیه رفت اما فلسطین، میماند...
اما شیرینی صحنههای پرشکوه و غرورانگیز آن روز تاریخی، باید با جنایتی سبعانه توسط دشمن زخم خورده و کینه توز، به تلخی فاجعهای خونین، ختم میشد... تنها چند ساعت پس از آن مراسم و عکسهای یادگاری با رهبر حماس و «مرد مقاومت»، صدای انفجاری مهیب در شمال شرق تهران، محل اقامت این مهمان عزیز ایران، خبر از یک حمله تروریستی بزرگ داشت. مجاهد شهید قدس، اسماعیل هنیه، در دل تهران جاودانه شد. مقتل این قله استقامت و ایمان مردم غزه، در تهران بود. آنگاه که پیکر بیجان او به زمین افتاد، جهانی برخاست؛ از جنوب لبنان تا اردوگاههای نابلس، از مسجدالاقصی تا کوچه های صنعا و دمشق، دل ها طنین یک فریاد شد: «هنیه رفت اما فلسطین میماند»...
بخوان! قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار، اسماعیل!
شبیه حاج قاسم بودی، اسماعیل ما بودی
تو را قابیلیان کشتند تو هابیل ما بودی
سراپای وجودت عطر قرآن داشت اسماعیل!
شهادت را کدامین آیه از تنزیل ما بودی؟
سلام الله، بازوی رشید مردم غزه!
که هم بازوی ما بودی و هم «سجیل» ما بودی
فلسطینی چه فرقی میکند با قوم ایرانی؟
ای یوسفترین ای ایلیا! از ایل ما بودی
بخوان! قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار، اسماعیل!
که صوت عرشی و بارانی ترتیل ما بودی
شاعر: «علیرضا قزوه»